باید بدانیم که BPR روش مطمئنی برای موفقیت نیست و درست مانند همهی فعالیتها احتمال شکست هم در آن وجود دارد.
در این موارد برنامه BPR موفق میشود:
- نیازهای مشتری در اولویت باشند و این هدف مستقیما روی فعالیتهای تجاری شرکت تأثیر بگذارد؛
- هزینهها باید کاهش بیابند تا شرکت بتواند با سایر شرکتها رقابت بهتری داشته باشد؛
- دیدگاهی استراتژیک در مورد همهی فرایندهای عملی داشته باشیم و روشهای معمول انجام کار را بررسی کنیم و ببینیم چطور میتوانیم در درازمدت آنها را به فعالیتهای تجاری کارآمدتری تبدیل کنیم؛
- باید نگاهی فرای کارها و محدودیتهای عملی سنتی داشته باشیم و روی نتیجه تمرکز کنیم. با توجه به این مسئله میتوانیم کل فرایندها را حذف یا با هم ترکیب کنیم و به این صورت فرایندهای کمتر ولی مرتبطتر و قویتری را در تمام شرکت داشته باشیم؛
- با بررسی بیطرفانهی تمام فعالیتها و حذف آنهایی که ارزش کمی دارند و فقط کارها را پیچیدهتر میکنند، روش کاری سادهتری داشته باشیم.
برنامه BPR در این موارد شکست میخورد:
- اگر این برنامه را برای اعمال تغییرات جزئی و بهبود بخشیدن فرایندهای کنونی ببینیم. اگر همهی فرایندهای موجود را زیر تیغ نبریم، امکان ندارد موفق بشویم؛
- اگر این برنامه را بهعنوان کاری ببینیم که یکبار برای کاهش هزینهها انجام میدهیم. در واقع کاهش هزینهها معمولا یکی از اثرات مثبت این فرایند است، ولی هدف اصلی آن نیست. همچنین این فرایند اتفاقی نیست که یکبار بیفتد، بلکه تغییری همیشگی در عقاید شماست؛
- بهدست آوردن تعهد بلند مدت مدیران و کارکنان موفقیت محسوب نمیشود. اینکه مردم را با خود همراه کنید آسان نیست؛ خیلی از فعالیتهای BPR برای این شکست میخورند که حمایت کافی از آنها نمیشود؛
- تمرکز بیشتر روی خودکار کردن فرایندهاست تا طراحی مجدد آنها؛
- یک بخش بهینه میشود ولی کل فرایند از یاد میرود. باید تلاش کنیم تمام فرایندها را با جزئیات کافی بررسی کنیم و هرچه را که لازم است تغییر بدهیم تا به کارایی موردِنیاز برسیم؛
- تمرکز بیشتر روی مسائل داخلی است تا تمام صنعت و از کارهای مثبت رقبا بهعنوان معیار استفاده میشود.
منبع: : cleverism.com
امتیاز شما post